۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

اگر ایران بود به نظر شما اینطوری می شد؟ قابل توجه بعضی ها

ماسیمو تارتاگلیا (Massimo Tartaglia) هنگامی که ماکت کلیسای میلان را به سوی سیلویو برلوسکنی پرتاب کرد و بینی او را شکست، از روی احساسات این کار را انجام داده بود.

به گزارش همشهری آنلاین از اشپیگل آنلاین از میلان گزارش داد، دادگاهی در میلان بر همین اساس متهم را از اتهام حمله عامدانه تبرئه کرد.


ارزیابی روانپزشکی نشان از آن دارد که تارتاگلیا "کاملا فاقد توانایی" حمله از پیش برنامه ریزی شده به نخست وزیر ایتالیا بوده است.


لوییزا ساوویا (Luisa Savoia)، قاضی دادگاه میلان به همین خاطر روز سه شنبه اعلام کرد متهم از نظر روانی مشکل دارد و وی را آزاد کرد. به این ترتیب پرونده این حمله بی سابقه که ماه دسامبر گذشته صورت گرفت، بسته شد.


قاضی فقط دو شرط برای تارتاگلیا گذاشته است: نخست اینکه وی باید یک سال در یک جامعه درمانی زندگی کند و در این مدت زیر نظر مقامات باشد. وی از حضور در راهپیمایی های عمومی منع شده است.


وکیل مدافع تارتاگلیا از این حکم ابراز رضایت کرد، زیرا برای موکل بهتر است که تحت درمان قرار گیرد.


این مرد 42 ساله 13 دسامبر پس از یک گردهمایی انتخاباتی، یک ماکت سوغاتی از کلیسای میلان را به صورت برلوسکنی پرتاب کرد. برلوسکنی از ناحیه لب مجروح شد و بینی اش هم شکست. نخست وزیر ایتالیا مجبور شد دو دندان جلویی‌اش را هم بکشد و به همین خاطر یک ماه از حضور در مجامع عمومی خودداری کرد.

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

رهبر انقلاب: امروز مهمترین نیاز کشور اتحاد و یکپارچگی هست.





حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار جمعی از اعضای بسیجی هیأتهای علمی دانشگاهها و مراكز آموزش عالی سراسر كشور در سخنان مهمی ضمن تبیین برهه بسیار حساس كنونی و موضع انفعال و از هم گسیختگی نظام استكباری در مقابل حركت اسلامی كه نماد آن نظام جمهوری اسلامی است، تأكید كردند: امروز مهمترین نیاز كشور اتحاد و یكپارچگی است و هرگونه سخن، حركت و نوشته ای كه حتی با نیت صادقانه باشد ولی موجب شكاف و انشقاق در جامعه، و ظلم به افراد شود، برخلاف مصالح كشور و نظام اسلامی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: هنر انقلاب اسلامی این بود كه توانست تمام دیوارهای كاذب میان ملت را از میان بردارد و همه كشور را به یك عرصه وسیع برای ملت ایران تبدیل كند، حال برخی می خواهند دوباره این دیوار كشی های نادرست و ناحق را ایجاد كنند.

ایشان تأكید كردند: مبانی، اصول و جهت حركت، مشخص و روشن است و هركسی كه در چارچوب اصول و در این جهت حركت كند، جزو مجموعه نظام اسلامی است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأكید مكرر خود درخصوص ظلم نكردن به افراد، افزودند: رعایت طهارت دل و عمل، یكی از وظایف اصلی است و نباید با یك كلمه و یا نوشته و یا حركتی نابجا در مورد فرد یا افرادی كه مستحق آن نیستند، به آنان ظلم شود.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با یادآوری سیره پیامبر اسلام (ص) در مورد رعایت حقوق افراد، حتی افرادی كه مرتكب گناه و یا خطایی شده اند، خاطرنشان كردند: باید منصف و عادل بود و زیادتر از آن چیزی كه واقعیت و بایسته است، نگفت.

ایشان افزودند: نباید اینگونه تصور شود كه چون برخی افراد مجاهد، مبارز و انقلابی هستند، می توانند در مورد برخی افراد دیگر كه به زعم خود از این لحاظ در درجات پایین تر قرار دارند، هرچه بخواهند بگویند.

ایشان با تأكید بر تفاوت طبیعی ایمان و خطوط افراد افزودند: با وجود تفاوت ایمان، در مقام زندگی جمعی باید ضمن رعایت عدالت و انصاف، اتحاد و انسجام حفظ شود.


رهبر انقلاب اسلامی مسئله مهم را فراموش نكردن اهداف و شاخص های اصلی دانستند و تأكید كردند: استكبار ستیزی، ایستادگی قاطع در مقابل حركت كفر و نفاق در سطح جهان، و مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین، شاخص های اصلی هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخصوص مرزبندی شفاف با دشمنان افزودند: اگر كسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نكند، قدر خود را كاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا كند، از دایره نظام خارج می شود.

ایشان خاطرنشان كردند: این شاخص ها، مبانی و خطوط اصلی حركت رو به جلوی انقلاب اسلامی است كه باید با حفظ شاخص ها این حركت ادامه پیدا كند.

رهبر انقلاب اسلامی در تبیین برهه بسیار حساس كنونی به شرایط جهانی و تلاشهای قدرتهای استكباری برضد نظام اسلامی اشاره كردند و افزودند: حساسیت شرایط كنونی به این علت است كه مراكز استكباری جهانی در مقابله با حركت اسلامی كه نماد واقعی آن نظام جمهوری اسلامی ایران است، زمام امور را از دست داده اند و با حالتی دستپاچه و از هم گسیخته، آخرین تلاشهای خود را انجام می دهند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به بن بستی كه نظام استكباری گرفتار آن شده است، خاطرنشان كردند: كمربندی را كه نظام استكباری به دور مسائل جهانی بویژه منطقه حساس خاورمیانه كشیده بود، پاره شده و بسیاری از شگردهای تبلیغاتی قدیمی آنها برای مردم دنیا آشكار شده است.

ایشان با اشاره به گسترش خشم و نفرت جهانی از رژیم امریكا و رژیم صهیونیستی تأكید كردند: امروز حتی در جامعه امریكا، خشم عمیقی از حضور قدرتمند لابی صهیونیستی در حال گسترش است و با وجود شرایط بسیار سختگیرانه رژیم امریكا بر مردم این كشور، نشانه های این خشم آشكار شده است.


رهبر انقلاب اسلامی، ظهور و حضور نظام جمهوری اسلامی ایران را عامل اصلی مشكلات كنونی برای نظام سلطه دانستند و افزودند: دلیل دشمنی آنها با نظام اسلامی به همین دلیل است اما اقدامات سراسیمه برای صدور قطعنامه و بزرگنمایی غیرواقعی تحریم ها و بعد هم تهدید نیم بند نظامی، همه نشانگر انفعال نظام استكباری در مواجهه با حركت عظیم و متین در جهان اسلام است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تحمل زحمت ها را زمینه ساز رسیدن به منافع بزرگتر برشمردند و خاطرنشان كردند: نیاز امروز دانشگاهها كار و تلاش علمی و پژوهشی، كار معنوی و ایمانی، حاكم كردن روحیه مجاهدت و جهاد در همه فعالیتهای علمی، حضور دائم و به هنگام، و تقویت بصیرت در مجموعه دانشگاهی است.

ایشان با یادآوری نحوه شكل گیری بسیج اساتید در دوازده سال پیش و تبدیل آن به یك حركت عظیم، وجود آنرا یك نعمت برای نظام اسلامی دانستند و خاطر نشان كردند: البته این بمعنای این نیست كه اساتید مومن و انقلابی منحصر به این مجموعه است بلكه اكنون جمع گسترده ای از اساتید بسیجی در دانشگاههای كشور حضور دارند كه نقش آنها بسیار برجسته و تأثیرگذار است.

رهبر انقلاب اسلامی بسیج را یك حركت بی نظیر در انقلاب اسلامی و یادگار امام حكیم و بزرگوار توصیف كردند و افزودند: شكل گیری بسیج در واقع از همان روز اول انقلاب و از زمانی كه امام (ره) با اعتماد به مردم، آنان را به عرصه جامعه كشاند، اتفاق افتاد و این اعتماد موجب بروز اعتماد به نفس در مردم شد.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأكید بر اینكه فرهنگ و حقیقت بسیج منشأ بركات فراوانی در نظام اسلامی شده است، خاطرنشان كردند: بسیج در واقع یك ارتش بی رنگ، بی ادعا وهمه گیر در سطح كشور است.

ایشان با تأكید بر اینكه عرصه حضور بسیج بسیار وسیع و فراتر از عرصه محدود نظامی است، افزودند: بسیج را نباید یك نهاد نظامی به حساب آورد بلكه بسیج، عرصه ای عمومی است كه در همه مكانها، زمانها، عرصه ها و قشرها حضور دارد.

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه به موضوع جایگاه و نقش اساتید در دانشگاهها به ویژه اساتید مؤمن و انقلابی و همچنین توقع نظام اسلامی از دانشگاهها و نیاز امروز مراكز علمی و دانشگاهی پرداختند و افزودند: وظیفه استاد بسیجی حضور به موقع، مخلصانه، مجاهدانه و تأثیرگذار در دانشگاه و پرورش انسانهای دانشمند و با ایمان در طراز شهید چمران است.

حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص توقع از دانشگاهها تأكید كردند: ادامه پرشتاب حركت علمی كشور تا رسیدن به جایگاه علمی والا و شایسته ملت و تاریخ ایران، اصلی ترین خواسته از دانشگاهها و مراكز علمی است.

ایشان با اشاره به گزارش یك مركز معتبر علمی بین المللی درخصوص سرعت پیشرفت علمی و تولید علم در كشور، افزودند: در این گزارش سرعت پیشرفت علمی ایران یازده برابر متوسط سرعت علمی دنیا ارزیابی شده كه نشان دهنده حركت رو به جلو علمی است اما نباید به این حد قانع بود بلكه باید برای رسیدن به قله تلاش و برنامه ریزی كرد.

رهبر انقلاب اسلامی حضور تعداد كثیری از دانشمندان متخصص، مؤمن به خدا و جهاد در راه او و اهداف الهی در جمهوری اسلامی ایران را از بركات امام (ره) و در دنیا بی نظیر دانستند و افزودند: مطالبات نظام اسلامی، مطالباتی در سطح بین المللی است، بنابراین توقع رسیدن به قله پیشرفت علمی و تربیت انسانهای دانشمندی همچون شهید چمران، توقع دور از انتظاری نیست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به دیدگاههای نظام اسلامی درخصوص انسان، حكومت، زن، اخلاق و علم و ارائه این دیدگاهها در سطح بین المللی خاطرنشان كردند: باید، همت عالی و بلند، و افق نگاه نیز وسیع باشد و از طرح این مطالبات در سطح بین المللی و برخی سخنان تمسخرآمیز به دلیل طرح بین المللی این ایده ها و دیدگاهها، نهراسید.

ایشان با تأكید بر اینكه آرمانها و اهداف نظام اسلامی بسیار گسترده و در عین حال مورد قبول انسانهای آگاه و منصف است، خاطرنشان كردند: نظام اسلامی داعیه محو نظام سلطه، برقراری عدالت جهانی، و استفاده از علم برای آسایش و راحتی بشر را دارد.

رهبر انقلاب اسلامی تأكید كردند: ملتی با چنین آرمانهایی، و با بكارگیری همت های عالی ایمانی، و یقین به وعده های قرآنی در زمینه یاری مؤمنین، و نهراسیدن از مرگ و آرزوی شهادت، قطعاً افق های روشنی پیش روی خود دارد.

حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با گرامیداشت یاد و خاطره شهید دكتر مصطفی چمران، این شهید را انسانی مؤمن، مجاهد، شجاع، بصیر، دانشمند، منصف، هنرمند، با صفا، اهل مناجات، دارای روحیه ای لطیف و بی اعتنا به نان، نام و مقام دنیا توصیف كردند و افزودند: شهید چمران نمونه كاملی از استاد بسیجی و در واقع تركیب علم و عمل، سنت و تجدد، و عشق و عقل است.

ایشان تأكید كردند: انتظاری كه از دانشگاههای جمهوری اسلامی می رود، این است كه انسانهایی همچون شهید چمران تربیت كنند.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین پیشنهاد نامگذاری سالروز شهادت دكتر مصطفی چمران به عنوان روز بسیج اساتید را پیشنهادی معنادار و پرمغز خواندند.

تفسیر این دیدار در روزهای آینده در وبلاگ ما قرار خواهد گرفت.

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

امام گفت‌ دلم برای چمران تنگ شده، دکتر! ما هم دلمان برایت تنگ شده(بخش دوم)

دوست دارم گمنام باشم

«مصطفی» یعنی برگزیده و مصطفی هم «برگزیده» بود و هم «برگزید». او درد و رنج‌ها را برای خود برگزید که می‌گفت: «خدایا! تو را شکر می‌کنم که من را با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم. به ارزش کیمیای درد پی ببرم و ناخالصی‌های وجودم را در آتش درد بسوزانم». و برگزیده خدا بود و بیش از آن‌که او عاشق خدا باشد، خدا عاشق او بود که زمزمه می‌کرد: «خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش‌های پوچ، مدفون نشوم».

مصطفی مال خودش نبود. مال خدا بود؛ مال همه بود؛ از یتیمان لبنان و محرومان کردستان گرفته تا جنگ زده‌های خوزستان. او خود را وقف مردم کرده بود. به یاد دارم همسرش، خانم غاده چمران، تعریف می‌کرد: نخستین عید بعد از ازدواجمان ـ‌که لبنانی‌ها رسم دارند دور هم جمع می‌شوند، مصطفی در مؤسسه ماند و نیامد به خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟»

مصطفی گفت: «الان عید است. خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هایشان. اینها که رفته‌اند، وقتی برگردند، برای این دویست، سیصد نفر یتیمی که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند». گفتم: «چرا از غذایی که مادر برایمان فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر و چای خوردید». گفت: «این غذای مدرسه نیست». گفتم: «شما دیر آمدید بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید». اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می‌بیند».

مثل شمع می‌سوخت

تابلوی انفجار نور که در آن شمعی می‌سوزد و به دیگران روشنایی می‌دهد، من را به یاد این سخن مصطفی می‌اندازد: «شمعی بود از دنیای خود جدا شد و به پهنه هستی عالم، قدم گذاشت. به دام عشق پروانه افتاد، اسیر شد، سوخت و گرفتار شد؛ اما از خواب بیدار شد و هر کس به سوی کار خویش رفت. همه رفتند و او را تنها گذاشتند. شمعی دورافتاده».
به راستی آن شمع چه کسی بود جز مصطفی؟ مصطفی؛ ‌ای تنهای تنها!
مصطفی افتخار ایران است.


پیش از رسیدن به اتاق شمال غربی، یکی از بازدیدکنندگان که فردی مسن است، می‌گوید: «من از سال 54 در این بازار، مغازه دارم. هر روز صبح، مرحوم حاج‌حسن چمران را می‌دیدم که ساده و صمیمی از مقابل مغازه‌ام رد می‌شد. با تواضع سلام می‌کرد و من هم با اشتیاق، با او احوالپرسی می‌کردم. حاج‌حسن خیلی مؤمن مخلص و فروتن و مردمی بود. هیچ کس از او بدی ندید. باید هم یکی از فرزندانش مصطفی باشد که موجب افتخار و سربلندی همه ایرانیان است.

اتاق، به نام خوزستان ثبت شده است، با تصاویری از حضور مصطفی در جبهه جنوب، از آغاز تجاوز دشمن بعثی تا شهادتش در 31 خرداد 1360.

در این اتاق، یکی از بازدیدکنندگان می‌گوید: «من نوجوان بودم که با پدرم به زیارت حضرت سبزقبا(ع) در شهر مقاوم دزفول رفتیم. در آنجا بود که گروهی از رزمندگان را دیدم. در میان آنها کسی بود که همه به او احترام می‌گذاشتند؛ اما او با همه با فروتنی و تواضع برخورد می‌کرد.

از پدرم پرسیدم: این آقا کیست؟ پاسخ داد: آقای مصطفی چمران است. او فرمانده رزمندگانی است که برای مقابله با ارتش صدام به جنوب آمده‌اند. بغض در گلویش می‌نشیند و ادامه می‌دهد: نمی‌دانستم روزی چمران، من را به خانه‌اش دعوت می‌کند تا برای ساعتی در جایی تنفس کنم که عطر او را دارد؛ عطر صداقت و اخلاص و بندگی.»

مصطفی باز هم با لباس رزم در وسط نیروهای رزمنده به ما لبخند می‌زند. او کانون محبت و مهر بود و حلقه پیوند همه عاشقانی که برای دفاع از میهن و انقلاب سر از پای نمی‌شناختند. این ارادت و پیوند حاصل یکرنگی و اخلاصی بود که با بچه‌ها داشت؛ مانند این خاطره:

گفتم: «دکتر جان، جلسه را می‌گذاریم در همین اتاق. فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی‌ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم، اگر یکیش را بذاریم این اتاق ... » گفت: «ببین اگه می‌شه برای همه سنگرها کولر بذارید، بسم‌ا... آخریش هم اتاق من».

در گوشه‌ای از این اتاق،‌ کتابخانه کوچکی است که کتاب‌های شخصی مصطفی در آن می‌درخشند؛ کتاب‌هایی علمی ـ مذهبی و عرفانی که او تا پاسی از شب، با آنها همراه بود و سطر سطر آنها رازهای ناگفته‌ای از او دارند.

آشپزخانه منزل با وسایل قدیمی و معماری ویژه عهد قاجار و همچنین سرداب و آب‌انبار و پایینتر بخشی دیگر از خانه دیدنی و قدیمی مرحوم حاج حسن چمران. در گوشه‌ای دیگر هم محلی برای کانون‌های فیلم و عکس، شعر و ادبیات و تحقیق و پژوهش در نظر گرفته شده است که در هفته نشست برگزار می کنند.

چمران را با مناجاتش شناختم

زوجی جوان در حال بازدید هستند. مرد، در پاسخ پرسش ما که شهید چمران را چگونه شناخته‌اید، می‌گوید: «من شهید چمران را از رسانه‌ها می‌شناختم، ولی یک روز که برای خرید به بازار آمدم، تابلوی خانه موزه شهید چمران نظرم را جلب کرد و وارد شدم و محو این سادگی و معنویت شدم. حالا هم بدون آنکه از قبل همسرم را خبردار کنم، او را به دیدن این خانه ارزشمند آوردم تا برای ساعتی در جایی که چمران بزرگ زندگی کرده است، تنفس کنیم و توشه‌ای برای تداوم زندگی‌مان باشد.»

همسر او می‌گوید: «من با مطالعه کتاب مناجات شهید چمران به او علاقه‌مند شدم و حالا که به محل زندگی او آمده‌ام، می‌بینم که آن عارف بزرگ و مجاهد فداکار در چه منزل ساده و بی‌آلایشی بزرگ شده است، شهید چمران را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، چون برای کشورش از بهترین موقعیت شغلی و مادی گذشت و در لبنان و سپس در ایران و در کنار فرزندان متدینش به شهادت رسید. امیدوارم که ما بتوانیم فرزندانی همچون چمران تحویل میهن خود بدهیم.»

او واقعا یک مرد بوداو واقعا یک مرد بود

آنان را با «مصطفی» تنها می‌گذارم و در کنار تندیس زیبایی که در ایوان نصب است، می‌ایستم که پسر دانش‌آموز نوجوانی سر می‌رسد.

می‌گویند از ورامین به اینجا آمده‌اند تا خانه چمران را ببینند و با او بیشتر آشنا شوند. با هم به سراغ اتاق او می‌رویم. آنها مبهوت کارنامه‌های درسی مصطفی می‌شوند. یکی از آنها می‌گوید: «اگر شهید چمران را ببینم به او می‌گویم برای تمام فداکاری و ایثاری که برای ایران کردی، از تو متشکرم. تو دوست‌داشتنی هستی، چون واقعا یک مرد بودی.

نمی‌توانم از این خانه دل بکنم

از دانش‌آموزان که جدا می‌شوم، اکبر عزیزی، یکی از کارکنان خانه موزه شهید چمران، به سویم می‌آید و با اشتیاق می‌گوید: «من عاشق منش و زندگی شهید چمران بودم و از زمانی که در این خانه موزه مسئول شدم خیلی دوست داشتم او را در خواب ببینم. شبی به آرزویم رسیدم و دکتر را در حالی که لباس رزم بر تن داشت در کنار تعدادی از رزمندگان در مسجد دیدم و بسیار خوشحال شدم. به همین خاطر است که وقتی ساعت کاری‌ام تمام می‌شود، به سختی از این خانه دل می‌کنم؛ گویی می‌خواهم از خانه خودم جدا شوم.»

دکتر! ما هم ...

به دفتر خانه موزه می‌رویم تا از آنها برای تلاش و کوششی که برای این مجموعه معنوی و خاطره‌انگیز کرده‌اند، تشکر کنیم. کتابچه‌ای از خاطرات مصطفی به ما می‌دهند. آن را ورق می‌زنم و به این خاطره می‌رسم: «دکتر چمران با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در خاک ایران است، برنگردد تهران. نه مجلس می‌رفت، نه شورای عالی دفاع.

یک روز از تهران زنگ زدند. حاج‌احمدآقا بود گفت: «به دکتر بگو بیاد تهران». گفتم: «عهد کرده با خودش نمی‌آد». گفت: «نه، بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده». بهش گفتم. گفت: «چشم همین فردا می‌ریم».
از منزل که خارج می‌شود، رو برمی‌گردانم به سمت خانه.

ـ دکتر، ما هم دلمان برایت تنگ شده است.

سید حبیب حبیب پور
عکس ها از: محمد کاظم پور
منبع: تابناک

امام گفت‌ دلم برای چمران تنگ شده، دکتر! ما هم دلمان برایت تنگ شده(بخش اول)

از هیاهوی بازار که می‌گذریم، به گذر سرپولک می‌رسیم. از کسی نشانی را می‌پرسیم. برقی در چشمانش می‌جهد و راه را به ما نشان می‌دهد؛ کوچه‌های قدیمی و صمیمی گذر، زیباتر از آن هستند که تصور می‌کردم. وارد کوچه که می‌شویم، ناگهان تابلویی که در آن «مصطفی» در میان رزمندگان، نشسته و لبخند می‌زند، نظرمان را به خود جلب می‌کند؛ تصویر بزرگ بر دیواری کاهگلی.

مسافر آسمان هفتم

منزلی با پلاک 7 و در قدیمی، خودنمایی می‌کند. پلاک هفت شاید یعنی اینجا می‌توان مردی را یافت که به آسمان هفتم پرواز کرد یا این‌که هر روز فرشتگان هفت بار دور این خانه گلی طواف می‌کنند. نمی‌دانم.

خانه قدیمی‌تر و معنوی تر از آنچه بود، می‌پنداشتیم. به منزل مرحوم حاج‌حسن چمران وارد شده‌ایم. او که از سال 1330 با خانواده‌‌اش از ساوه به تهران مهاجرت کرد و در این خانه با همسر و فرزندان خود مستقر شد. حوضی که در وسط خانه جا خوش کرده و درختان بلند کنار حوض و گل‌های اطراف خانه، روایتگر ذوق سرشار حاج حسن است که جوراب‌باف بود و فرزندانش در این راه به او کمک می‌کردند.

نان نخریدم و کتک خوردم

بوی چمران، سرمست‌مان کرده است که خود را در اتاق شمال شرقی خانه می‌بینیم؛ اتاقی با عنوان دوران کودکی و تحصیلی مصطفی.

چند صندوقچه قدیمی در گوشه‌هایی از اتاقی که دستگاه جوراب‌بافی در وسط آن است، خودنمایی می‌کنند؛ اما قاب عکس‌ها چیز دیگری می‌گویند: گویا مصطفی چمران ساوه‌ای متولد 1311، نام پدر: حسن، نام مادر: صدیقه‌بیگم با شماره شناسنامه 4261 صادره از تهران برای ما از کودکی‌اش می‌گوید: «ماه رمضان بود. روزی یک تومان به من می‌دادند تا نان برای افطار بخرم. بعدازظهر، در مسجد، فقیری به من مراجعه کرد. از فقر خود گفت و من تنها سکه‌ام را به او دادم و موقع افطار بدون نان به خانه برگشتم. کتک مفصلی خوردم و نگفتم که پول را به فقیر داده‌ام. نمی‌خواستم حتی در غیاب او منتی بر سرش بگذارم»

کارنامه‌های تحصیلی مصطفی به ما لبخند می‌زنند:
از کلاس اول از سال تحصیلی 1319_ 1325 در دبستان دولتی انتصاریه در پامنار تا دبیرستان‌های «دارالفنون» و «البرز» و دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن اعزام به آمریکا در سال 1337 یعنی در 26 سالگی با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به دلیل گرفتن مدال درجه اول فرهنگ از وزارت فرهنگ و گرفتن مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تگزاس و مدرک دکترای دکتر وینگ و فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی کالیفرنیا.

مصطفی بزرگ شد و بزرگتر و دغدغه‌هایش هم. می‌خواهم از اتاق بیرون روم که مصطفی صدایم می‌زند و می‌گوید: «در نوجوانی و در شبی تاریک و برف‌آلود، هنگام بازگشت به خانه، در میان برف فقیری را دیدم که در سرما می‌لرزید.

نمی‌توانستم برای او جای گرمی تهیه کنم. تصمیم گرفتم که تمام شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم. این‌چنین کردم و تا صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم. چه مریضی لذت‌بخشی بود!

به اتاق دیگری که می‌رسیم، مصطفی بزرگتر شده است و پیشاپیش دانشجویان انقلابی در آمریکا چهره مصمم اوست که می‌درخشد.

در کنار کودکان یتیم لبنانی مانند پدری مهربان و در جبل‌عامل در میان دلاورمردان مقاومت مانند کوهی باشکوه ایستاده است. گویا چمران است که می‌گوید: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم و از همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی از همه آنها گذشتم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومان زندگی کنم. می‌خواستم که اگر نمی‌توانم به این مظلومان کمکی بکنم، لااقل در میانشان باشم؛ مثل آنان زندگی کنم و درد و غم آنان را در قلب خود بپذیرم».

در غائله کردستان، همسنگر جوانان انقلابی ایران از انقلاب اسلامی دفاع می‌کند. در وسط اتاق هم یادگارهایی از مصطفی به نمایش درآمده‌اند:

ـ جانماز و مهر و تسبیحی که با آنها با محبوبش خلوت می‌کرد.
ـ عینکی که در پشت آن، اشک‌هایش را پنهان می‌ساخت.
ـ ساعتی که هر لحظه به آن نگاه می‌کرد که: کی آن لحظه زیبا فرا می‌رسد؟
ـ و گچ پای مصطفی، ما را به مجروحیتش در ماه‌های نخست جنگ تحمیلی در سوسنگرد می‌برد.

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

جملات قصار دکتر علی شریعتی

1-: دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند

.2:انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن بی نهایت فرشته

3:آن گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

4:مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

5:اساسا <<خوشبختی>> فرزند نامشروع <<حماقت>> است.

6: اگر توانستی (( نفهمی)) می توانی خوشبخت باشی !

7:جامعه دو طبقه دارد: 1:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند 2:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.

8:چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است.

9:تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن

10:چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.

11:کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

12:آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و... یا به درون پریده اند.

13:چقدر دعا می کنم که: بعضی اصوات را نشنونی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنی

14:با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

15:وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هرکجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است

16:حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند.

17:این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی پاکی پوچی

19:چقدر دوست دارم این سخن مسیح را « از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند»

20:آدم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم؟

21:آن جا که عشق فرمان می دهند محال سر تسلیم فرو می آرد.

22:چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال

23:گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند

24:پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه بر گرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و آسمان بر بالای سرش به کام

25:من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد.

26:برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از آگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده ی جهلش نسبت به خویش است

27:زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

28:دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد

29:هرکس – نه تنها – به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بکله به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

30:انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است

31:برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.

32:چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم !

منبع:http://shariatii.blogfa.com/

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

معرفی آثار دکتر علی شریعتی


بیاد دکتر شهید، دکتر علی شریعتی


امروز سالروز شهادت دکتر عزیزمان، دکتر علی شریعتی مظلوم می باشد. مظلومیت او بیشتر از دیگر شهدای انقلاب می باشد. متاسفانه با کج اندیشی بعضی ها، زحماتی که این شهید مظلوم برای دین و انسانیت کشیدند در زیر غباری آکنده از بی عدالتی مانده است. متاسفانه همین گروهها یادشان رفته است که چه زحمتی دکتر برای آگاهی که مهمترین اصل هر پیشرفت و ترقی از همه جهت می باشد را متحمل شده اند؟ یادشان رفته افکار او در برابر هجمه غرب ایستاد. هنوز هم کتاب فاطمه فاطمه است که مجموعه ایی از سخنرانی این شهید در حسینه ی ارشاد در مقابل بی هویتی که غرب برای ما می خواهد درست کند در مقابل آن ایستادگی می کند و به راحتی از پس آن بر می آید. امروز خیلی ها از قرآن مجیدی که پس از بازگشت سفر انسان ساز حج به تعبیر رهبر عزیز به ایشان هدیه داده بودند چشم پوشی می کنند و حرفهای کم ارزش دیگران را در برابر سخنان گهر بار او ترجیح می دهند؟ به راستی به چه جرمی به چه جنایتی با او به بدی رفتار می شود. درست است بغیر از 14 معصوم بقیه از خطا مستثنا نبوده. اگر چند جا با نظر او مخالفیم دلیل بر نفی او نمی شود. ای عزیز از دست رفته 33 سال از رفتن شما می گذرد. ولی روح بزرگتان همواره نورانی و از بین نرفتنی است...... روحتان شاد یادتان گرامی ...........